چهارشنبه ۴ تیر ۱۴۰۴ - ۱۵:۰۰

محفل ادبی «ایستاده برای ایران» برگزار شد؛

«وعده صادق سه» نقطه بسم الله است

محفل ادبی «ایستاده برای ایران» در واکنش به حمله تجاوزکارانه رژیم صهیونیستی به همت اداره کل کتابخانه های عمومی خراسان رضوی برگزار شد.

محفل ادبی «ایستاده برای ایران» در واکنش به حمله تجاوزکارانه رژیم صهیونیستی به همت اداره کل کتابخانه های عمومی خراسان رضوی برگزار شد.

به گزارش روابط عمومی اداره کل کتابخانه های عمومی خراسان رضوی، محفل ادبی «ایستاده برای ایران» در واکنش به حمله تجاوزکارانه رژیم صهیونیستی به خاک میهن اسلامی به همت محفل ادبی رواق ادب اداره کل کتابخانه های عمومی خراسان رضوی با حضور جمعی از شاعران استانی بصورت مجازی برگزار شد.

«وعده صادق سه» نقطه بسم الله است

در ابتدا حسین نوربخش، سرپرست اداره کل کتابخانه های عمومی خراسان رضوی ضمن محکوم کردن حملات رژیم صهیونیستی به خاک ایران، شهادت سرداران سپاه اسلامی کشور را به خانواده های ایشان تبریک و تعزیت گفت.

وی اظهار داشت: هوشیاری، مقاومت و همبستگی مردم در این مقطع حساس برای جهانیان بسیار قابل توجه بود؛ چرا که به جهانیان فهماند، ملت ایران در مقابل تحمیل، تسلیم نمی شود. نهاد کتابخانه های عمومی کشور با اجرای برنامه های متنوع فرهنگی در این رویداد مشارکت فرهنگی داشته است.

نوربخش با اشاره به برگزاری برنامه «ایستاده برای ایران» در سراسر کشور، گفت: این برنامه بخشی از مجموعه برنامه های فرهنگی است که به همت نهاد کتابخانه های عمومی کشور در حال برگزاری است. هدف از اجرای این برنامه محکومیت تهاجم رژیم صهیونیستی به خاک میهن اسلامی ایران است.

سرپرست اداره کل کتابخانه های عمومی خراسان رضوی تصریح کرد: خراسان رضوی با وجود ۲۳۸  پایگاه اجتماعی و فرهنگی در تمامی این روزهای سخت در کنار مردم ایران در مقام سنگرهای فرهنگی حضور داشته است. این حضور به واسطه برگزاری برنامه های متنوع فرهنگی، اثربخشی اهداف نهاد و افزایش ظرفیت امنیت و آگاهی بخشی توسط کتابخانه های عمومی بوده است.

وی با بیان اینکه این روزها و لحظات تمام می شود، تاکید کرد: برای رژیم صهیونیستی که جز آزار بشر و کودک کشی کاری انجام نداده است، تنها نفرت جهانی باقی خواهد ماند. مایه مباهات است که ملت ایران و جامعه کتابداران در سراسر کشور پاسخی محکم به این اتفاق داده اند. ما در اداره کل کتابخانه های عمومی استان و مجموعه کتابخانه های عمومی این حمله تجاوزکارانه را محکوم می کنیم.

حسین نوربخش، سرپرست اداره کل کتابخانه های عمومی خراسان رضوی با اشاره به فرمایش مقام معظم رهبری(مدظله العالی) در خصوص تجاوز صورت گرفته، بیان کرد: ایشان می فرمایند «از صاحبان فکر و بیان و قلم بخصوص مرتبطین با افکار عمومی جهانیان انتظار دارم این معانی و مفاهیم را تبیین کنند». نهاد کتابخانه های عمومی کشور نیز در راستای فرمایش ایشان از سنگر کتابخانه های عمومی و با اجرای برنامه «ایستاده  برای ایران» در این جهاد تبیین مشارکت کرده است.

در ادامه شاعران استانی به خوانش اشعار خود پرداختند:

«وعده صادق سه» نقطه بسم الله است

غلامرضا غلامپور دهسرخی  دبیر محفل ادبی شکوه خراسان کتابخانه عمومی نواب صفوی مشهد

ای هموطن امروز به تن کن کفنت را

یاری بده از عمق وجودت وطنت را

گلگون شده گلزار وطن، خیز برادر

آذین بده با رنگ شهادت بدنت را

با عشق به خاک وطن و مکتب توحید

از خود برهان سرکشی و ما و منت را

ایران، وطن و مهد گرانمایهُ عشق است

با مهر وطن جلوه بده زیستنت را

برخیز چنان صاعقه بر فرق ستمگر

برخیز و برون کن ز وطن اهرمنت را

سرباز سرافراز وطن باش دلاور

پرواز بده موشک خیبر شکنت را

برگیر به کف مرد حق امروز قلم را

بر گوش جهان تا برسانی سخنت را

********************************************************

ای هموطن امروز به تن کن کفنت را

یاری بده از عمق وجودت وطنت را

گلگون شده گلزار وطن، خیز برادر

آذین بده با رنگ شهادت بدنت را

با عشق به خاک وطن و مکتب توحید

از خود برهان سرکشی و ما و منت را

ایران، وطن و مهد گرانمایهُ عشق است

با مهر وطن جلوه بده زیستنت را

برخیز چنان صاعقه بر فرق ستمگر

برخیز و برون کن ز وطن اهرمنت را

سرباز سرافراز وطن باش دلاور

پرواز بده موشک خیبر شکنت را

برگیر به کف مرد حق امروز قلم را

بر گوش جهان تا برسانی سخنت را

********************************************************

بی اصل و نصب شرور و بی دینی تو

بر پیکره زمانه ننگینی تو

تردید مکن که رو به اضمحلالی تو

چون قاصب کشور فلسطینی تو

«وعده صادق سه» نقطه بسم الله است

احمدرضا لاهوتی راد شهرستان سبزوار

ای بال و پرم، پرچم آزاده ی من

ای سبز و سفید و سرخِ تو باده ی من

پروانه صفت به دور تو می گردم

ای شمع دلم، دلخوشی ساده ی من

********************************************************

گر چه شد تحمیل بر ما حمله ای بر کامتان

می کنیم از روی نقشه محو، ننگِ نامتان

کودکان بی گناه و مردمان بی پناه

زیر آوار تجاوز له شده با گامتان

جان سرداران فدای خاک میهن گشته است

جان فدای خاک میهن، مرگ بر فرجامتان

می درخشد نور دانشمند ما چون آفتاب

 تار خواهد شد از این پس روزتان و شامتان

ای دغلکاران صهیون، انتقام خونشان

وعده صادق کند نابود فکر خامتان

********************************************************

چون خطبه زینبی به کامت چرخید

توفان و حماسه بود و ایمان و امید

بانوی خبرنگار! از غیرت تو

آن گنبد پوشالی صهیون لرزید

«وعده صادق سه» نقطه بسم الله است

مهدی حسین آبادی شهرستان سبزوار

روی دفتر با اجازه از تفنگ

می نویسم قصه ای با شعر جنگ

روزگاری را روایت می کنم

ظلم ظالم را حکایت می کنم

می نویسم جنگ را تحمیل کرد

می نویسم حمله اسرائیل کرد

کشورم را که پراز پهباد شد

شهر شهرش آتش و بیداد شد

کشورما که مدارا کرده بود؟

راه بحث و گفت وگو وا کرده بود؟

دشنه زد صهیون به ما بیداد کرد

با سلاح گرم استبداد کرد

رهبرم فرمود بی چاره شوید

چون غلط کردید آواره شوید

آسمان در لحظه پر سجیل شد

در جهنم خاک اسرائیل شد

موشک فتاح بر حیفا رسید

چون شبح پیدا و ناپیدا رسید

باچراغ اشک ریسه می زنیم

بر وجود نحس  تیشه می زنیم

ما مرید  آل پیغمبر شویم

بار دیگرفاتح خیبر شویم

خانه های عنکبوتی تان خراب

قلبهاتان پر ز ترس و اضطراب

چون که بگرفتید جانانی زما

پاسدارانی شهیدانی زما

الفرار! ای قوم صهیون! الفرار!

جای امنی نیست اکنون؛ الفرار!

نوحه ی «آهنگران» آید بگوش

صوت یا صاحب زمان آید بگوش

آرشیم و با کمان آماده ایم

«با نوای کاروان آماده ایم»

ما نمی ترسیم چون از آهنیم

هرکدام از ما حریف صد تنیم

تابیندازد عصایش را ولی

کار موسایی کند «سید علی»

سحر آل فتنه باطل می کنیم

در کنار قدس منزل می کنیم

ما دوباره دل به دریا می زنیم

موشک از تهران به حیفا می زنیم

با ظهور عشق محشر می کنیم

بار دیگر فتح خیبر می کنیم

«وعده صادق سه» نقطه بسم الله است

علی اصغر شکفته شهرستان مشهد

دیدم از شوق زبانها به دعا می چرخید

دستها غرق دعا سمت خدا می چرخید

مثل پروانه که در باغ رها می چرخید

پرچم نصر به دست شهدا می چرخید

شاهدان آن طرف صحنه چنین می گفتند

 نبض خورشید به دستور شما می چرخید

زنده کردید دوباره نفس ایران را

قدرت لشکر این کشور جاویدان را

خاطر مرد فرا ملی در میدان را

تا گرفتید دل ارتش بی سامان را

آسمان عرصۀ جولان ابابیل شد و

 لشکر ابرهه در موج بلا می چرخید

خلقی از سلسله عشق دعا گوی شماست

مهر زهرا و علی جذبه نیروی شماست

چشم ایران همه بر قدرت بازوی شماست

حُسن خلق نبوی شاخصۀ خوی شماست

برق سجیل که از خیبریان دل برده است

ذوالفقارست که دردست شما می چرخید

وعده صادق «سه» نقطه بسم الله است

بعد از آن تندر و سجیل و فلق در راه است

این همان غرش توفنده نصرالله است

که از آن دشمن وحشت زده نا آگاه است

همه دیدند، که درموج خروشنده نیل

رود با اذن خدا دورعصا می چرخید

این همان دست خداییست که همراه شماست

هدیه از سمت خدا بر دل آگاه شماست

این همان زمزمه نصر من الله شماست

خار درچشم همانیست که بدخواه شماست

همه دیدند دراین روز مقدس که چنین

قبله از قدس به فرمان خدا می چرخید

********************************************************

تا چشم جهان ندیده پایانت را

برباد نداده است بنیانت را

بر خیز هنوز تاکه فرصت باقیست

قلّاده بزن! سگِ نگهبانت را

حق است اگر که حالتان بد شده است

افکار پلیدتان مُشدد شده است

دیدید چطور موشک ایرانی

از گنبد آهنین تان، رد شده است

«وعده صادق سه» نقطه بسم الله است

بهمن صباغ زاده دبیر محفل ادبی ستاره قطب کتابخانه عمومی شهید بهشتی شهرستان تربت حیدریه

اندیشه‌ی آبادی او در سرم است

با خوب و بدش ساخته‌ام، کشورم است

من عاشق او هستم و او عاشق من

ایران عزیز و مهربان مادرم است

«وعده صادق سه» نقطه بسم الله است

مریم بهنام  زاده شهرستان تربت حیدریه

این روزها

روی پاورقی های من

واژه ای به اسم وطن مرتب غلت میخورد

از ابتدای سطر تا انتها

اینجا ایران است

ساعت بوقت دلتنگی

بوقت چکیدن اشک

هنگام زخمی شدن میهن

ومن

غمگین تر از آنم که  دلم را جایی غیر از

خیابانهای این شهر ببرم

میدانم

باز هم

پاییز

با رنگ های آمیخته به باران

دوباره

از وطن عبور خواهد کرد

و زمستان با زیبایی اش

روی بام خانه ها

جولان  می دهد

اینجا

هر ایرانی

تپش قلبش را با وطن کوک می کند

با وطن

پلک می زند

و پایان این دفتر

ایران است و

زندگی کنار او جریان دارد ...

«وعده صادق سه» نقطه بسم الله است

حسین سیدبر دبیر محفل ادبی ایماژ کتابخانه عمومی فردوسی شهرستان مشهد

این زمین تا زمانه پابرجاست

به ستمگر زمان نخواهد داد

هر که آتش به جان جنگل ریخت

جنگل او را امان نخواهد داد

با تو ام ای پرنده‌ی آزاد!

هر درختی در این هرس‌آباد

بعد از سر بریدن شاخه

معنی آشیان نخواهد داد

چشم انعام از کدام انعام؟

دام پهن است دام آری دام!

آن که از خوان دیگران خورده‌ست

به کسی آب و نان نخواهد داد

باغبانی که دشمن باغ است

قاتل لاله‌های پر داغ است

تخم نفرت چنین که می‌کارد

میوه‌ای غیر از آن نخواهد داد

جان من این وطن، فروشی نیست

وطن این پیرهن، فروشی نیست

هیچ یعقوب عاشقی هرگز

پیرهن را به جان نخواهد داد

عشق بیدار می‌کند ما را

جنگ، مختار می کند ما را

تا سرِ دار می‌رود سردار

پرچمی دست‌تان نخواهد داد

وای اگر از حرامیان باشیم

ما هم از خیل شامیان باشیم

می‌شود صبح و روزگار به آن

رو سیاهان زبان نخواهد داد

ما صدای شکستن دردیم

شیشه بودیم و طاقت آوردیم

گرچه گاه از خودی ترک خوردیم

سنگ ما را تکان نخواهد داد

با هزاران فریب و صد نیرنگ

تیر دشمن دوباره خورده به سنگ

جنگ با ما برای‌تان بی شک

هیچ غیر از زیان نخواهد داد

فتنه‌ها هر چه هست بیهوده‌ست

سعی تان در شکست بیهوده‌ست

آینه صد هزار تکه شود

جز حقیقت نشان نخواهد داد

********************************************************

خبر پیچیده در دنیا و بد جوری صدا کرده

تل‌آویو و بنای برج‌ها را جا به جا کرده

یهودا سوخته این بار در آتش، جهنم شد

بهشتی که برای خود به ناحق دست و پا کرده

خبر مثل نمک بر زخم‌های باز اسرائیل

جراحات فلسطین را خبر قدری دوا کرده

بزن! این بار حتی سیلیِ محکم‌تری هم هست

بزن! تا بوده خورده هر که یک لحظه خطا کرده

اگر مَردی بزن ما را هراس مرگ اصلا نیست

که ما را عشق خون‌خواهِ شهیدانِ خدا کرده

همیشه آتش حب‌الوطن در سینه می‌سوزد

همیشه آتش این عشق ما را هم‌نوا کرده

چه شد پس گنبد پوشالی آهن‌نماتان پس!؟

دهان وقتی زمین از شدت این ضربه وا کرده

بلی از تارهای عنکبوتی سست‌تر هستید

شما را انتقامی سخت حالا نخ نما کرده

«وعده صادق سه» نقطه بسم الله است

علی واقعی شهرستان گناباد

ابریم و اشک ما بدهد شوق دانه را

بذریم و دفن ما به در آرد جوانه را

ما ارمان فتح بزرگیم و زنده ایم

هرگز گلوله ای نکشد جاودانه را

هر مغز فاحشه بکند گوشواره ای

بر گوش های باکره اش این ترانه را

در خون خفه شوند خفه خون گرفته ها

دادی چنان کشم که بگیرد زمانه را

با ذوالفقار آمده خیبر شکن که خصم

بیند دوباره معجزه ای حیدرانه را

وقت است بهر تک تک خون های ریخته

ویران کنیم بر سرش آن قحبه خانه را

چونان به خون کشیم و به آتش که نسلشان

یاد آورد جهنم؛ خاورمیانه را

از قلب شاهنامه  دگر باره اوریم

صد ها هزار گُردِ چو رستم؛ فسانه را

یک شب زَدست این سگِ از خون غزه مست

هشتاد شب ز ما بچشد تازیانه را

«وعده صادق سه» نقطه بسم الله است

احمد صادقیان (ناصح گنابادی) شهرستان گناباد

جنگ خیبر با علی (ع) تکرار شد                            

خاک دشمن صحنه پیکار شد

جنگ جنگ است و ندارد هیچ ننگ                              

صلح تحمیلی بود بدتر ز جنگ

گفتگوهای غریب دشمنان                                           

نقشه دشمن شده بر من عیان

پشت دیوار بلند گفتگو                                              

نقشه ها اجرا نموده مو به مو

تا سلاح دستمان خالی کنند                                      

جبهه های دشمنان عالی کنند

چون که صهیون قصد ایران کرده است                               

رو به سوی این دلیران کرده است

گرچه سرداران ما رفتند زدست                                          

ما که هستیم و خدای ما که هست

خاک ایران جای هر شیاد نیست                                            

مهد شیران است و بی صیاد نیست

چون یهود خیبر آن روزگار                                   

دشمن اسلام بود و نابکار

درب خیبر را علی چون باز کرد                                   

ذوالفقار ما در آن پرواز کرد

ذوالفقار آن موشک خیبرشکن                                             

همچو ایران است در دست یمن

ذوالفقار حیدری در آسماان                                          

گشته کابوسی برای دشمنان

وعده ی صادق ۳ دارد نوید                                                  

این «بشارت فتح» ما از ره رسید

پایگاه العدیدش در قطر                                                  

شد ز قهر ما چنان زیر و زبر

بس زدیم موشک بر نتانیاهو                                       

انتقام غزه بگرفتیم از او

تا در این جنگ صهیونیست بیچاره شد                              

مادر شیطان به فکر چاره شد

بر سرش چون ذوالفقار آمد فرود                                

گفت صلح آمد و آتش بس نمود

تا که جان داریم یار رهبریم                                        

پیرو «سیدعلی» آن سروریم

یا علی (ع) ما شیعیان حیدریم                                      

وارث فتح الفتوح خیبریم

«وعده صادق سه» نقطه بسم الله است

ملیحه آخوندی شهرستان مشهد

پسرم بهم می‌گه غصه نخور

وقتی دارم اخبارو گوش می‌کنم

با تفنگِ آب‌پاشش میاد می‌گه

من خودم آتیشو خاموش می‌کنم

مردی به تفنگ و تیر و زور نیست

از یه بچه‌ی سه ساله کمتری

تیترِ کل روزنامه‌هائیو

از یه کاغذ مچاله کمتری

از یه کاغذ مچاله کمتری

ظلم به هیشکی وفا نمی‌کنه

غیر زالوصفتای دنیا که

با تو هیشکی خوب تا نمی‌کنه!

تو کی هستی شهرو پاک‌سازی کنی!

اینجا واست سینه چاک نمی‌کنن

با یه روزنامه‌ای که توش اسمته

حتی شیشه‌ها رو پاک نمی‌کنن!

شما هم به ساز ما می‌رقصیا

گربه‌هاتو خوب می‌رقصونی هنوز

شک نکن ترانه‌های شادیو

از نوار غزه می‌شنویم یه روز

این همه درختِ سرسخت فقط

وقتی پر باره کمر خم می‌کنه

جنگلو از چی می‌ترسونی آخه

باد ریشه‌ها رو محکم می‌کنه

********************************************************

نه گریه‌ وُ نه بغضِ نترکیده در گلوست

گر قطره‌ای به صورت ما هست، از وضوست

با این قشونِ مضحکه، «فهمیده‌ای» که نیست

جای رجز... تو فاتحه خوان! مرگ رو به روست

با این سپاه، راه به جایی نمی‌بری

یک شیرزن میانه‌ی میدانت آرزوست

آتش بزن... هراس نداریم و مؤمنیم

آتشنشانِ میهن ما کیست؟ آبروست!

قرآن نخوانده‌ای که بدانی خِطابه‌اش

یا اَیُّهَاالَّذینَ یَضِلُّون وُ آمَنُوا ست

یک نقشه دیده‌ای که فقط نقطه‌ای تویی!

قرآن نخوانده‌ای که بدانی جهان از اوست

«وعده صادق سه» نقطه بسم الله است

محسن اولیائی -  دبیر محفل ادبی ظهوری ترشیزی کتابخانه امام خمینی(ره) شهرستان کاشمر

جادوگر سامری است صهیون

زالوی سیاه خفته در خون

دزدیده نشان ختم داوود

خنجر زده بر هلال میگون

وامانده جنگ و ننگ افرنگ

گردیده شریک مُلک زیتون

گردآمده اند جمله اشرار

با وعده و با فریب و افسون

بر ارض مقدس و مبارک

آفت زده چون بلای طاعون

با اسم یهود و رسم تِلمود

نمرود صفت زده شبیخون

اینان نه به دین و کیش موسی

فرعونی و از تبار قارون

از ظلم و جفای غاصبین شد

فرعون سفیدروی و مشحون

آواره شدند از فلسطین

هم مسلم و نصرانی و مارون

کشتند زنان و کودکان را

موسای کلیم گشته دلخون

غلطیده به خون چه یوسفانی

چون ماه منیر در شب تون

روئیده ز خاک صد شقایق

در غزّه و قدس و بیت حانون

چون سیل روان شوند روزی

مردان دلیر هور و مجنون

از ریشه کند بساط این خصم

طوفان سپاه عدل و قانون

«وعده صادق سه» نقطه بسم الله است

باران آوا شهرستان نیشابور

به «دست بسته‌ی مردی که سنگ می طلبد»

به «خون سرخ و روانی که جنگ می طلبد»

تب ریاضت ما رسم کهنه ایست ولی

خروش امشب دریا نهنگ می طلبد!

زمین پاک وطن را به بوسه سجده بزن

«دو رکعتی ست که این وقت تنگ می طلبد»

کجاست آرش و کو غیرت تهمتن مان

دو چشم دیو، دو تیر خدنگ می طلبد

سه رنگ پرچم تو افتخار قلب من است

که در زمان تماشا درنگ می طلبد

ستایش تو وطن ای شکوه عرفانی

هزار شعر بلند و قشنگ می طلبد

گلوله پشت گلوله، خشاب پشت خشاب

قصیده پشت قصیده، تفنگ می طلبد

به قرص ماه نبندید دل چو بیماران

که بهت امشب دره پلنگ می طلبد!

********************************************************

گلوله های شعر

در آستینِ حنجره ام

بغض کرده ست

چرخ دنده ی آهن و خون ست

که افتاده به جان کودک احساسم

و کلاغی که

پرچم برافراشته ی صیهون را قار قار می کند

جنگ این گرگ درنده ای که

 سیری ناپذیرست و

 در سکوتی رعب آور

عزیزی را دریده و

 بر سر سفره ها

قدح خون نشانده ست ...

تن پوش شعرهایم را

با باروت و فشنگ های نامردی

اطو می کنم

و به دستبوسی پدری می روم که

غزل مثنوی زندگی اش را منفجر کردند

و

دختر شش ماهه اش به جای شیر

تیر خورد!

جنگ همیشه عشق را می کشد

پرواز را اسکورت می کند

تا مبادا

از آسمان برگردی و

شعر نیمه تمامت را بسرایی...

 قطاری ست که

 مملو از مواد منفجره ست

بی هیچ احساسی

ریل شب را طی می کند تا

سکوت و آرامش را

از ریه های شهر بگیرد...

صدای شلیک می آید

نفس های خاک

در سینه ی زمین به شماره افتاده

وبوی باروت و دود

 از سقف پناهگاه می چکد

مادری درآغوش گرفته

کودکی، خون آلود را

و در لابلای اشک های خونی اش

می دود

بوی خون و تن پوش سوخته ی دخترکی

چشمان زمین را

از حدقه بیرون می آورد!

درختان فراموش کرده اند که

شاخه های سوخته

جوانه نمی زنند

 و

شانه های شکسته نمی توانند

عشق را در آغوش بگیرند و

بوسه را هجی کنند!

ناله های باد و صفیر گلوله ها

در فریاد مادران ِ  فرزند گم کرده

محو می شود

صهیون پدرو مادر نمی شناسد

کودکان را می بلعد

و زندگی خاورمیانه را منگ کرده تا سرزمین  آزادگان را

به تاراج برده، غصب کند!

جنگ

خشم تاریکی ها ست

با خمیازه های پی درپی خمپاره ها و

بیدارباش موشک هایی که

خواب از سرزمینم ربوده ست

جنگ را چنگ می زنم

و با آهن پاره های بی مصرف سوخته

زمین را

 برای روییدن سبزه ها و گل ها

شخم خواهم زد

فردا

خورشید

آراسته بر قامت وطنم

ریشه دوانده

و با سپیده دم  ِ فرزانگی و نور

 قد خواهد کشید

و

پیکر منحوس ِ جنگ و تاریکی را

بر چوبه ی دار خواهد آویخت!

«وعده صادق سه» نقطه بسم الله است

نرگس کرخی شهرستان نیشابور

پیشانی ات بلند به تاج ِخزر!

ای ریشه های بیداری ات

خلیج فارس

با غیرت شکوهمندی ات به ساغر عمان!

طعم غزل می دهد

با طراوت  سیب

سرود ملی ات

ای مادر پرمهر

ایران

همیشه بمان!

********************************************************

چنگیز

با خنجر ِیهود 

حلول کرده ست!

ایران

نیشابور ِ قرن هفتم ...

********************************************************

از گلوی تهران

خون می چکد!

سحر

ملتهبِ تولد سپیده دم ست ...

********************************************************

ریحان آرامشم را

سربرید

پهپاد ِ جنگ!

عطر خون می دهند

شب بوها...

«وعده صادق سه» نقطه بسم الله است

مجتبی ابوالقاسمی  دبیر محفل ادبی رواق ادب اداره کل کتابخانه های عمومی خراسان رضوی

شنیده ایم حکایت ز باده و ساغر    

که گفته اند ز معروف و نهی از منکر

چنین سرود به زاغ سیاه باز سپید   

که کار من همه خیر است وکار تو همه شر

چه خوش بود که تو شر از میانه برداری          

برون روی که تو نامرد مردی و اخگر

دل سیاه تو خالی بود ز دانش و عشق             

سر تو پر شده از جهل عهد اسکندر

قصیده ای بسرودم به قصد تأدیبت                

که می بُرند درختی که آن بود بی بر

تمام چرخ و فلک زیر چتر ایران است              

اگر چه باد موافق تو را بود رهبر

نصحیتی کنمت گوش تو اگر چه کر است       

نژاد تو همه خر بوده اند و تو خر تر

به هجو تو نکنم من زبانم آلوده     

که جای تو نبود در میان اهل هنر

عجب مدار که نامرد مردی آموزد  

میان طبع من و تو میانه ایست مگر ...

تو از سعادت دنیا نمی بری خیری

چرا که میل تو شر بوده است و فعل ات شر

تو هفت خط زمانی که این چنین مستی          

تو را که پر شده از جام دیگران ساغر

توئی که گور خودت را به دست خود کندی     

که خاک می شوی آخر یهودی کافر

توئی که مست غروری نخوانده ای اما...        

چنان کنم که بخوانی چکامه ای دیگر

تو زاغ مست غروری که در پلیدی خود           

بمیری و نبود از تو یک نشانه، اثر

و من که من نه منم من نماد ایرانم               

و من که بازم و فتّاح و موشک خیبر

و من که موج غرورم به پاکی و عزت             

و من که قدرت ایران نشان فتح و ظفر

و من سپاهی عشقم سپاهی رهبر  

و تو سیاهی ظلمی سیاهی دیگر

و من که کوه غرورم چنان دماوندم                

و تو که پستی و بد ذات و بد نکو منظر

منم که بازم و بازم سرم به پای وطن             

منم که می شکنم از تو هر چه باشد سر

و شخم می زندت تا  هجوم موشک ها          

به دست مردم ایران که از همه برتر

چنان کنیم تو را و یهودیان تو را    

که تا ز کرده پشیمان شوی یهودی خر

چه نسبتی است میان من و تو زاغ کثیف        

که باید از تو بخوانم در این چکامه مگر

بهانه ای است بگویم که مرد ایرانم

بهانه ای است بگویم که از دلیرانم

بهانه ای است بگویم  فدایی رهبر

بهانه ای است بگویم که مرد میدانم

بهانه ای است بگویم حریف تو مائیم             

فدایی وطنم با تمام ایمانم

بهانه ای است بگویم که شاعر وطنم             

قصیده ای بسرایم برای ایرانم

بهانه ای است بگویم که شاعر وطنم             

منم از تبار یقینم من از خراسانم

برای غیرت مردان، زنان آزاده       

که پای عزت ایران همیشه می مانم

«وعده صادق سه» نقطه بسم الله است

«وعده صادق سه» نقطه بسم الله است

«وعده صادق سه» نقطه بسم الله است

«وعده صادق سه» نقطه بسم الله است

ارسال نظر

    • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
    • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.
2 + 1 =